چه آرام درخود شکستم

عشق اونه که هیچ وقت نگی متاسفم

چه آرام درخود شکستم

عشق اونه که هیچ وقت نگی متاسفم

اگر تو نبودی؟

اگر تو نبودی کدام واژه مرا تا عروج می برد؟

اگر تو نبودی سلام را که به لبخند پاسخش می داد؟

نگاه منتظرم راه بر نگاه که می بست؟

زپشت پنجره ، چشمان من که را می جست؟

اگر تو نبودی ، کدام واژه به لبهای من گره می خورد
سرای خاطره ام رازدار که می بود

اگر تو نبودی ، دلم هوای که می کرد

سفر به یاد که آغاز می توانستم

اگر تو نبودی، فضای خاطره ام عطر یاد که را  داشت

کدام واژه به جای تو ورد لب می شد

اگر تو نبودی ، دل غمدیده را چه کسی می برد

کدام خنده مرا جان تازه می داد

کدام شرم نجیبانه آتشم می زد

کدام بغض غریبانه ، گریه سر می داد

اگر تو نبودی ، به شوق که آغاز می توانستم

به کوی که پرواز می توانستم

تو را به جان سپیده ؛ تو را به سوسن و شبنم

تو را به ساقه گندم، تو را به سوره مریم

تو را به نازکی خواب یک بنفشه ی زیبا

تو را به بارش باران، تو را به آبی دریا

تو را به پاکی کوثر، تو را به عمر شبنم بی تاب

تو را به رویش نیلوفرانه در مهتاب

تو را به جان شقایق ، تو را به لاله تبدار

تو را به گرمی آتش ، تو را به لحظه دیدار

تو را به هق هق آرام و بی صدا ، سو گند بمان

بمان که گر تو بمانی ، بهار خواهد ماند

بمان که گر تو بمانی ، هزار خواهد خواند

بمان بهانه بودن ، بمان دلیل سرودن

بمان امید شکفتن

که گر تو بمانی

دوباره خواهم ماند ، دوباره خواهم خواند

برای باور فردا ، شبانه خواهم راند

بمان که من به شوق بودن با تو

به آفتاب روشن فردا سلام خواهم داد

بمان که گر تو بمانی

امید خواهد ماند