چه آرام درخود شکستم

عشق اونه که هیچ وقت نگی متاسفم

چه آرام درخود شکستم

عشق اونه که هیچ وقت نگی متاسفم

کدام پل شکسته است؟

فقیر به دنبال شادی ثروت و ثروتمند به دنبال آرامش زندگی فقیر است. 

کودک به دنبال آزادی بزرگتر و بزرگتر به دنبال سادگی کودک است. 

پیر به دنبال قدرت جوانی و جوان در پی تجربه ی سالمند است. 

آنان که رفته اند در آرزوی بازگشت و آنان که مانده انددر رویای رفتن... 

 

خدایا 

کدام پل در کجای دنیا شکسته است که هیچکس به مقصد خود نمی رسد؟؟

تولدت مبارک نرگس عزیزم

 هر سال ۲۰ آذر یادآور تولد ۲۰ ترین دختر دنیاست .هر چند می دونم اینجا رو نمی خونی ولی دوست داشتم امسال اینجا بهت تبریک بگم به جبران این چند سال که ندیدمت۱۲ بار تولدت مبارک. 

  

عزیزم یه وقت فکر نکنی فراموشت کردما. با اینکه ۱۲ ساله ندیدمت اما همیشه و در همه حال به یادت هستم  هر سال ۲۰ آذر توی ذهنم بهت تبریک میگم و بهترین هارو برات آرزو می کنم .همیشه یاد روزهای به یاد ماندنی که توی مدرسه با هم داشتیم همراهمه. راستی برد تیم محبوبمونم بهت تبریک میگم میدونم که چقدر خوشحال شدی راستی ۱۷ آذر که هنوز یادته؟ می دونی که چه روزیه؟ آره اونم بهت تبریک میگم.  

  اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد...... باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود 

عزیز دلم تولدت هزاران بار مبارک و خیلی دوست دارم

تولد عاشورایی

امروز تولد من بود که البته در میان هیاهوی عزاداری روز عاشورا گم شد!!

۸ آذر (برد ایران مقابل استرالیا)

۸ آذر هر سال برای من و حتما خیلیهای دیگه یادآور یه خاطره ی شیرینه... برد ایران مقابل استرالیا.... یادمه اون روز امتحان زبان داشتیم و من از اونجایی که خیلی فوتبالی بودم همه ی فکر و ذکرم  به اون بازی بود. یکی از دوستان که با هم خیلی صمیمی بودیم یواشکی بهم گزارش لحظه به لحظه میداد البته از طریق دختر بابای مدرسه که خونشون گوشه ی مدرسه بود. وقتی فهمیدم ۲ کل خوردیم دیگه به کل ناامید شدم و کلی به هم ریختم ولی اخر بازی  و بعد از برد باورنکردنی ایران انگار تو هوا بودم.هر چند من موفق نشدم اون بازی رو به صورت مستقیم ببینم ولی بهترین خاطره ایه که از فوتبال دارم واقعا چسبید. 

 

الان بعد از گذشت ۱۴ سال از اون روز هنوز حس و حالش برام یه ذره هم کم رنگ نشده .و هر سال تمام خاطرات اون روز  مثل فیلم از جلو چشمم عبور میکنه واقعا یادش بخیر    

 

این پستو تقدیم می کنم به فاطمه همون دختری که برام گزارش لحظه به لحظه می اورد و بعدها زن داییم شد! 

بیا برویم

بیا برویم 

من و تو 

در آن هنگام که غروب  

همچون بیماری بی هوش 

که روی تخت افتاده است 

دامن خود را در برابر آسمان می گستراند.

بس که ...

بس که زندگی نکردیم 

          

 

وحشت از مردن نداریم