شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زار و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خواهد میان غزلها بمیرد
شب مرگ از بیم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا در آمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغوش وا کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد
سلام خسته نباشین خیلی زیبا من این شعرو با صدای حبیب شنیدم خیلی ازش خوشم میاد مرسی که به من هم سرزدین موفق باشین
بــا یـاد تـو در پشت این دیـوار درگیـرم
بــا هـر نـفس از دوریت انـگار میمیـرم
بــا عقـربـک رقصیــدن وُ آرام خندیــدن
با هر غروب از بازی این صورتک سیرم
سلام من آپم خوشحال میشم سر بزنی