چه آرام درخود شکستم

عشق اونه که هیچ وقت نگی متاسفم

چه آرام درخود شکستم

عشق اونه که هیچ وقت نگی متاسفم

طوفان

نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود 

شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود 

 

نخستین اتفاق تلخ تر از تلخ 

که پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرم بود 

 

مدینه نه که حتی مکه دیگر جای امنی نیست 

تمام کربلا و کوفه غرق ابن ملجم بود 

 

فتاد از پا کنار رود در آن ظهر درد آلود 

کسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود 

 

دلش می خواست می شد آب از شرم ،اما حیف 

دلش می خواست صد جان داشت اما باز هم کم بود 

 

اگر در کربلا طوفان نمی شد کس نمی فهمید 

چرا یک عمر پشت ذوالفقار مرتضی خم بود 

 

 

                           علیرضا قزوه

 

نظرات 1 + ارسال نظر
معین شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:52 http://rayanetasvirmatin.blogsky.com/

سلام خیلی زیبا بود واقعا زیبا بود اگه تونستی به من هم سر بزن

سلام مرسی که اومدین . چشم حتما منم میام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد