به خانه می رفت با کیف و با کلاهی که بر هوا بود
چیزی دزدیدی؟
مادرش پرسید
دعوا کردی باز؟
پدرش گفت
و برادرش کیفش را زیر و رو می کرد
به دنبال آن چیز که در دل پنهان کرده بود
تنها مادر بزرگش دید
گل سرخی را در دست فشرده ی کتاب هندسه اش
و خندیده بود.
حسین پناهی
مثل همیشه زیبا بود
سلام
خبری داغ : هکرها هم شبکه اجتماعی راه انداختند!
www.savrina.ir
www.savrina.ir/1390/04/28/post-159
خوشحال میشم سر بزنید
چشم حتما میام
سحر خانوم سلام.حالا دیگه می آپی اما بی خبر !!!
آپت در نوع خودت خشکل بود.منتظر آپهای قشنگت هستم
سلام
شرمنده خبر نکردم. مرسی که اومدین
با همین سادگی هاش پر احساس بود و دوست داشتنی
مرسی از انتخاب زیبات...صد بارم شعراشو بخونم بازم سیر نمیشم
سلام ، سلام
حتما سر بزن یک خبر دارم جنجالی !!!
حتما سر بزنی ها ؟!!!
منتظرم
www.savrina.ir
واقعاااااااا
هیچ کس درد دل رو نمیفهمه و فقط دنبال افکار خودشونن
کو اون مادربزرگی که حرف دل من رو هم بفهمه؟؟!!!!!!