چه آرام درخود شکستم

عشق اونه که هیچ وقت نگی متاسفم

چه آرام درخود شکستم

عشق اونه که هیچ وقت نگی متاسفم

به خانه می رفت با کیف و با کلاهی که بر هوا بود 

 

چیزی دزدیدی؟ 

مادرش پرسید 

 

دعوا کردی باز؟ 

پدرش گفت 

 

و برادرش کیفش را زیر و رو می کرد 

 

به دنبال آن چیز که در دل پنهان کرده بود 

 

تنها مادر بزرگش دید 

 

گل سرخی را در دست فشرده ی کتاب هندسه اش 

و خندیده بود. 

 

                                        حسین پناهی

 

 

نظرات 7 + ارسال نظر
پونه سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:13 http://jojo-bijor.mihanblog.com

مثل همیشه زیبا بود

حسین سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:21 http://www.savrina.ir

سلام
خبری داغ : هکرها هم شبکه اجتماعی راه انداختند!

www.savrina.ir
www.savrina.ir/1390/04/28/post-159

خوشحال میشم سر بزنید

چشم حتما میام

میثم چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 15:39 http://tabasomeasali.mihanblog.com/

سحر خانوم سلام.حالا دیگه می آپی اما بی خبر !!!
آپت در نوع خودت خشکل بود.منتظر آپهای قشنگت هستم

سلام
شرمنده خبر نکردم. مرسی که اومدین

رعنا پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:24 http://sedayekhamush.blogsky.com

با همین سادگی هاش پر احساس بود و دوست داشتنی
مرسی از انتخاب زیبات...صد بارم شعراشو بخونم بازم سیر نمیشم

حسین پنج‌شنبه 30 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 17:29 http://www.savrina.ir

سلام ، سلام
حتما سر بزن یک خبر دارم جنجالی !!!
حتما سر بزنی ها ؟!!!
منتظرم
www.savrina.ir

شکسته بال دوشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 22:37 http://manodelamtanha.blogsky.com

واقعاااااااا
هیچ کس درد دل رو نمیفهمه و فقط دنبال افکار خودشونن

شکسته بال یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 http://manodelamtanha.blogsky.com/

کو اون مادربزرگی که حرف دل من رو هم بفهمه؟؟!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد