چه آرام درخود شکستم

عشق اونه که هیچ وقت نگی متاسفم

چه آرام درخود شکستم

عشق اونه که هیچ وقت نگی متاسفم

باران

شیشه ی پنجره را باران شست 

از دل تنگ من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست؟؟ 

                            

نظرات 2 + ارسال نظر
افسانه جمعه 25 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 15:58 http://gtale.blogsky.com

سلام عزیز دلم سحر جان

خوبی قشنگم؟

وقتی دیگر نبود
من به بودنش نیاز مند شدم
وقتی دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی دیگر نمی توانست دوست بدارد
من دوستش داشتم
وقتی تمام کرد
من شروع کردم
وقتی تمام شد
من آغاز شدم
و چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن ....
مثل تنها مردن ....

افسانه جمعه 9 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 22:56 http://gtale.blogsky.com

سلام سحر جونم

خوبی مهربانم؟

منم دلم براتون تنگ شده بود

گلوی آدم را باید گاهی بتراشند

تا برای دلتنگی های تازه جا باز شود.

دلتنگی هایی که جایشان نه در دل که در گلوی آدم است

دلتنگی هایی که می توانند آدم را خفه کنند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد