تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام.... دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام....دوست می دارم
برای خاطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه
تو را به خاطر دوست داشتن ،دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم.... دوست می دارم
بی تو جز گستره ای بی کرانه نمی بینم میان
گذشته و امروز
از جدار آینه ی خویش گذشتن نتوانستم
می بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش
می برند.
تو را دوست می دارم به خاطر فرزانگی ات که
از آن من نیست
به رغم همه ی آن چیزها که جز وهمی نیست، دوستت دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش
نمی دارم
می اندیشی که تردیدی اما تو تنها دلیلی
تو خورشید رخشانی که بر من می تابی
هنگامی که به خویش مغرورم
سپیده که سر بزند
در این بیشه زار خزان زده شاید گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوییدیم
پس به نام زندگی
هرگز نگو هرگز.
ادامه...
سلام عزیز دلم
گاهیــ از دوستـــــ داشتنــ ها ؛ احساسـ پرواز میکنیمـ ...
گاهیــ از دلتنگیها ؛ احساس مــچالگیـــ ...
گاهیــ از انسـانــ بـودن ؛ احسـاس خستگیــــ ...
هر لحظهـ احساسیـــ ...
و حتی گاهیـــ پارادوکس اینها با یکدیگر !!!
یکـ لحظـهـ خندهـ !!!!
یکـ لحظهـ اشکـــ !!!!
یکــ لحظهـ حسـ تنهــاییــ محضـــــ !!!!
چقــدر سختــ استـــ انســانـــــــــــ بودنــ ـــــ
خداوندا تو می دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است.....
چه زجری می کشد
آن کس که انسان است و از احساس سرشار است