فاحشه را خدا فاحشه نکرد
آنان که در شهر نان قسمت می کنند او را لنگ نان گذاشتند
تا هر زمانی که لنگ هم آغوشی ماندند
او را به نانی بخرند.
(صادق هدایت)
خدایا ...
کودکان گل فروش را می بینی؟!
مردان خانه به دوش...
دخترکان تن فروش...
مادران سیاه پوش...
واعظان دین فروش...
محرابهای فرش پوش...
پسران کلیه فروش...
زبانهای عشق فروش...
انسانهای آدم فروش...
همه را می بینی؟؟؟؟
می خواهم... یک تکه آسمان کلنگی بخرم...
دیگر زمینت بوی زندگی نمی دهد!!!!
یکی در خواب از خدا پرسید:
اگر در سرنوشت ما همه چیز را از قبل نوشته ای،
آرزو کردن چه سود دارد؟!
ندا آمد:
شاید در سرنوشتت نوشته باشم:
هر چه آرزو کرد!!
یادمان باشد
همیشه ذره ای حقیقت پشت هر فقط یه شوخی بود
کمی کنجکاوی پشت همینطوری پرسیدم
قدری احساسات پشت به من چه اصلا
مقداری عصبانیت پشت چه می دونم
و اندکی درد پشت اشکالی نداره وجود داره.